اختلاف سن در ازدواج چقدر اهميت دارد

۱۳ بازديد ۰ نظر

اختلاف سن در ازدواج

تناسب سن از جمله موازين زيربنايي و اساسي در ازدواج است‎

اگرچه نمي توان درباره عدد دقيق فاصله سني زوجين و نقش آن در موفقيت و شكست زندگي زناشويي قانون يكساني براي همه افراد صادر كرد

اگرچه نمي توان درباره عدد دقيق فاصله سني زوجين و نقش آن در موفقيت و شكست زندگي زناشويي قانون يكساني براي همه افراد صادر كرد اما يقينا تناسب سني از جمله موازين زيربنايي و اساسي در ازدواج است كه بي توجهي به آن، زمينه ساز بسياري از كج خلقي ها و ناسازگاري ها در زندگي زناشويي خواهد شد.

باور سنتي در جامعه ايران اين است كه پسر بايد از دختر براي ازدواج بزرگ‌تر باشد، از جهاتي داراي نقاط قابل‌توجه علمي‌‌ و منطقي است؛ مانند بلوغ زودرس جسمي‌‌ و جنسي و عاطفي و عقلاني اجتماعي در زن، رضايتمندي جنسي در حال و آينده زوج، دوران كوتاه باروري در زن و اما نقطه ضعف اساسي اين باور هم، توجه‌نكردن به تغييرات مختصات زمان و مكان، تغيير نگرش‌ها، سلايق‌ها و خواسته‌ها در نسل‌هاي رو به جلو است.

(نصف سن مرد+7 1 =سن زن)، به عنوان مثال مردي با سن 26 سال بهتر است با خانمي 19-21 ساله ازدواج كند.
براساس اين فرمول هرچه سن مرد كمتر باشد فاصله سني كمتري با زن دارد و هرچه سن مرد بيشتر باشد فاصله سني هم بيشتر مي شود. مثلا مردي با سن 20 سال بهتر است با زني 16-18 ساله ازدواج كند و مردي با سن 50 بهتر از  با زني 31 -33 ازدواج كند.
بنابراين با اينكه مي‌‌توان آن را يك قاعده كلي در نظر گرفت، استثناهاي فراوان هم ديده مي‌شود. خوب است بدانيد قبل از 30 سالگي، فاصله سني دختر و پسر، پسر بزرگ‌تر از دختر از تقريبا همسن تا 8 سال فاصله سني و بعد از 30 سالگي از تقريبا هم سن تا 11 سال بزرگ‌تر بودن پسر توصيه مي‌شود. مي توان از فرمول محاسبه سن هم استفاده كرد.

البته در صورتي كه دو طرف به بلوغ لازم براي ازدواج رسيده باشند، شخصيت‌هاي سالم و همخوان داشته باشند و تطابق ساير عوامل ذكر شده، تا حداكثر 2 سال بزرگ‌تر بودن دختر از پسر هم در اين شرايط مي‌‌‌تواند قابل‌قبول باشد. البته اين گفته، به اين معنا نيست اگر دختري 5 سال بزرگ‌تر از پسر باشد، قطعا دچار مشكل خواهند شد چون اين قضيه بيشتر براي سنين زير 40 سال مطرح است. ثانيا، فقط مي‌‌توان از لحاظ آماري با نگراني بيشتر به اين قضيه نگاه كرد و هيچ قطعيتي وجود ندارد (هرچند كه توصيه نمي‌‌شود). از سوي ديگر، هماهنگي ساير عوامل به شدت مي‌‌تواند اثر اين تفاوت سني را كمرنگ كند. بايد اشاره كرد كه يك نكته بسيار مهم، توجه به سن عقلي است نه سن تقويمي‌‌ و شناسنامه‌اي، چون مثلا ممكن است يك مرد 30 ساله به اندازه يك مرد 40 ساله بفهمد يا برعكس مهارت زندگي اواندازه يك جوان 20 ساله باشد بنابراين به جز تفاوت سني، بايد حتما تفاوت سن عقلي با سن تقويمي‌‌ را هم در نظر گرفت.

آسيب هايي كه ممكن است در صورت بزرگ تر بودن خانم پيش بيايد:
1-  ممكن است بجاي نقش همسري نقش مادري به عهده بگيريد؛ يعني زن با سن بالاتر از مرد چون خود را پخته‌تر، باتجربه‌تر و عاقل‌تر از مرد كم‌سن و سال مي‌‌‌داند (كه مي‌‌تواند نگاه درستي هم باشد) در طول زمان با تغيير نگاه همسري به نگاه مادري، شروع به نصيحت، اندرز، سرزنش و آموزش شوهر خود مي‌كند و در عين حال ممكن است يكي از اين اتفاق‌ها بيفتد: گاهي زن دچار خستگي، درماندگي و استيصال مي‌‌شود چون شوهر در حال مبارزه و حل مشكلاتي است كه زن آن را قبل‌تر به نوعي تجربه كرده و برخي رفتارها، ناپختگي‌ها و حتي خطركردن‌هاي معقول مرد برايش جذاب نيست و حتي او را به نوعي بي‌مسئوليت تصور مي‌‌كند. در برخي موارد، مرد براي حفظ اقتدار مردانه، شروع به مقابله و ايستادگي در مقابل همسرش مي‌كند طوري كه حتي شايد نظرهاي پخته و منطقي او را هم نپذيرد و محيط پرتنشي ايجاد كند.

2-  اگر بر اساس توانايي مالي زن ازدواج انجام شده باشد.، چند حالت ممكن است پيش بياييد؛ زن احساس عشق واقعي از مرد نگيرد، زن به خاطر مسئوليت امور مالي، دچار فرسودگي جسمي‌‌ و رواني شود و رابطه به تعارض كشيده شود. البته بعضي از مردان بخصوص مردان وابسته كه هميشه دنبال فرد حامي‌‌ در زندگي خود بوده‌اند يا از لحاظ مالي وضعيت چندان مطلوبي ندارند، اين وضعيت را احتمالا با رضايت مي‌پذيرند.

3- اگر ازدواج با تصور تغيير كردن و خود را وفق دادن انجام شده باشد؛ اين اشتباه رايج وجود دارد كه افراد، مخصوصا خانم‌ها فكر مي‌‌كنند با تزريق عشق و محبت و علاقه مي‌‌‌توانند طرف مقابل را تغيير دهند كه به‌هيچ‌وجه درست نيست. در بيشتر موارد اين رفتار باعث بروز تغييرات ماندگار و نهادينه در طرف مقابل نمي‌‌‌شود. از طرفي، دور شدن از خود واقعي و خود را مطلوب ديگري كردن، بالاخره به‌تدريج باعث نارضايتي از خود مي‌شود و كم‌كم تنش و بحران با بازگشت به خود واقعي ايجاد خواهد شد.

قبل از دادن جواب مثبت حتما از يك مشاور كمك بگيريد.

اگر بلوغ ازدواج وجود داشته باشد و ساير عوامل هم متناسب باشند و باوجود تفاوت سني و بزرگ‌تر بودن دختر، سطح سن عقلي پسر و دختر متعارف و متناسب باشد، بزرگ‌تر بودن زن نمي‌‌‌تواند آثار منفي پررنگي در زندگي داشته باشد. نكته مهم اين است كه درصد اندكي از افراد به بلوغ ازدواج مي‌‌‌رسند و تعريف شخصيت و همخواني آن، كاملا تخصصي است و بايد به‌وسيله مشاور حرفه‌اي بررسي شود. از سوي ديگر، خيلي از تناسب‌ها مي‌‌تواند در آينده با تغيير سلايق و نگرش افراد در دچار تغييرات بنيادي شوند. نكته بسيار مهم ديگر اينكه در صورت نگرش منفي خانواده پسر(كه معمولا همينطور هم هست و با اجبار پسر ازدواج انجام مي‌شود) تبعات منفي چنين ازدواجي تقريبا هميشگي خواهد بود.
اگر ميخواهيد جواب مثبت بدهيد مردد و حساس نباشيد.

نگرش افراد در اين خصوص بسيار با اهميت است.اگر پسري از همان اول با شك و ترديد در مورد بزرگ‌تر بودن خانمش فكر كند، آمادگي دارد كه بعدا با كوچكترين دخالت يا سرزنش  اطرافيان، به هم بريزد. اگر هم دچار تعارض‌هاي طبيعي زناشويي با همسر هم شود، احتمالا آنها را بزرگ‌نمايي مي‌كند و ساير تفاوت‌هاي فرهنگي، اجتماعي و خانوادگي هم برايش پررنگ‌تر مي‌شود و اين مساله را مرتب به رخ همسرش مي‌كشد. گاهي هم مرد به‌‌ علت فرسودگي جسمي‌‌ و جنسي زودرس زن، مخصوصا در يائسگي، احساس ضرر مي‌كند. البته اگر پسري نگاه مثبتي به اين قضيه داشته باشد، شايد به سادگي از كنار اين مساله بگذرد. همچنين دختري كه به اين مساله (بالاتر بودن سن زياد خودش) حساس باشد، يا حساسش كرده‌ باشد، بعدا هر مساله‌اي در رابطه‌اش را به خودش و سن بالاترش نسبت مي‌‌‌دهد.

ازدواج با اختلاف سن زياد

باور سنتي در جامعه ايران اين است كه پسر بايد از دختر براي ازدواج بزرگ‌تر باشد

شايد يكي از خوانندگان اين مطلب كسي باشيد كه تفاوت سني زياد با همسر خود داشته باشيد و ذهن شريفتان مشغول گردد كه اين مشكلات در زندگي ما هم بروز خواهد كرد. پس چه بايد كرد و راه حل چيست؟ نگران نباشيد ، زيرا شما با پيامدهاي تفاوت سني زياد آشنا شده ايد و با اراده و كسب راهنمايي مي توانيد از بروز مشكلات جلوگيري نماييد.

در ادامه راهكارهايي براي زوجين كه مرد اختلاف سني زيادي با همسرش دارد، ارائه مي شود:

۱ - مراقب باشيد به همسري كنترل گر تبديل نشويد: از آنجا كه تفاوت سني ميان زوجين خصوصا زماني كه مرد بزرگ تر است و دختر هم در سنين بسيار پايين به سر مي برد مي تواند زمينه ناهمساني در انديشه و افكار فردي و اجتماعي را ميان همسران فراهم آورد، اين احتمال وجود دارد كه چنين ازدواج هايي در دام ارتباط والد - كودكي بيفتد در اين دسته از ازدواج ها فرد كوچك تر هنوز در دوران نوجواني به سر مي برد و فرد بزرگتر مرحله جواني خود را سپري مي كند، با تجربه تر است و خود را در قبال ناپختگي ها، ناآگاهي ها و خودسري هاي فرد كوچك تر مسئول مي داند؛ مسئوليتي از جنس مسئوليت پدرانه.

در واقع بسياري از افراد بزرگ تر در ازدواج هاي بافاصله سني زياد معتقدند مسئوليت «تربيت» همسر نوجوان شان به عهده آنها واگذار شده است در نتيجه ممكن است ناخواسته در مقام يك والد شروع به سخت گيري و كنترل خارج از عرف همسر نوجوان شان كنند.

۲ - در كنارش باشيد نه در مقابلش: مسلما در ازدواج هايي با شكاف سني بالا خصوصا زماني كه زوجين كم سن و سال هستند، فرد كوچك تر ممكن است به تفريحات، سرگرمي ها و رفتارهايي علاقه مند باشد كه شاد و پرهيجان است اما از نگاه فرد بزرگ تر چندان پسنديده و مقتضي مقام و شان فرد متاهل نيست.

در چنين ازدواج هايي حتي ممكن است «خنده هاي كودكانه» همسر زمينه ايجاد ناراحتي و كج خلقي زوج بزرگ تر را فراهم كند! حال چنانچه فرد بزرگ تر همسرش را به گونه اي «منطقي» همراهي نكند بلكه مشغول سرزنش كردن و ايرادگيري از رفتارهاي ناپخته او باشد و نحوه برخورد همسرش را مايه شرمساري و خجالت خود ببيند و يا كلا تصميم بگيرد او را به حال خود بگذارد و در هيچ كدام از علايق همسرش مشاركت نكند، رفته رفته دلسردي و پشيماني بر زندگي هر دو طرف سايه مي گستراند و آن ها را به سمت فاصله گرفتن از يكديگر و پناه بردن به عالم تنهايي يا جايگزين كردن جمع دوستان و اقوام به جاي همسر سوق مي دهد.

۳ - با خطاهاي همسرتان منطقي برخورد كنيد: بسياري از خانم هايي كه در سنين پايين و در اوج نوجواني زندگي مشترك را آغاز كرده اند ممكن است بعد از گذشت سال ها از زندگي شان به دنبال شكوفايي استعدادهايشان باشند.

در چنين شرايطي مرد ممكن است شاهد آزمون و خطاهاي زن براي به دست آوردن شغل، جايگاه اجتماعي، حل مشكلات شخصي و ارتباطي اش باشد. در واقع فرد كوچك تر با حركت به سمت سنين رشد و پختگي، رفتارهايي را نشان مي دهد كه در واقع مقتضي سن اوست و بخشي از فرآيند طبيعي رشد محسوب مي شود.

در چنين شرايطي شوهر (همسر بزرگ تر) كه تاكنون همسرش را فردي صرفاً «تابع» مي شناخته، ممكن است با ايجاد چنين تغييراتي به اشتباه بينديشد كه او مشغول سركشي و طغيان است و بايد در مقابل چنين تغييراتي ايستادگي كرد. در شرايط مذكور چنانچه زوجين از قدرت گفت وگوي منطقي و انعطاف بر سر تغييرات به وجود آمده برخوردار نباشند دير يا زود شاهد جدايي عاطفي و روحي از يكديگر خواهند بود.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.